.قسمت دوم:


 حضرت محمد(ص) خطاب به حضرت عیسی(ع): می‌خواهم از نوۀ وصیّ‌تان برای نوۀ وصیّ ام خواستگاری کنم .

 ادامه متن قبل 

حضرت_نرجس_خاتون در راه، داستان خودش را برای آن پیرمرد بازگو می‌کند و می‌فرماید: من از نوادگان شمعون، وصیّ حضرت عیسی(ع) هستم. و از بستگان پادشاه روم هستم. 13 ساله بودم که پادشاه روم می‌خواست مرا به ازدواج برادرزادۀ خودش درآورد. صحن و سرای مجللی را ترتیب داده بودند و آزین بسته بودند که این مراسم ازدواج برگزار شود. وقتی می‌خواستند اذکار مربوط به عقد را از کتاب‌های مقدس خودشان بخوانند، ناگهان تمام صلیب‌ها و تزئینات فروریخت و لذا آنها گفتند که این ازدواج نحوست دارد و نباید صورت بگیرد. بالاخره آن پادشاه نیز این وضعیت را به فال بد می‌گیرد و ازدواج به‌هم می‌خورد. من یک‌شب، حضرت عیسی(ع) و جدّ خودم حضرت شمعون را در خواب دیدم و شخصی را دیدم که نزد حضرت عیسی(ع) آمد و عیسی(ع) تمام‌قامت بلند شد و به ایشان احترام گذاشت و من متوجه شدم آن شخص بزرگوار، حضرت محمد(ص) است. پیامبر اکرم(ص) در آن جلسه به عیسی(ع) می‌فرماید: می‌خواهم از نوۀ شمعون وصیّ شما برای نوۀ وصیّ خودم خواستگاری کنم. و من در آن جلسه، حضرت امام حسن عسکری(ع) را دیدم و در همان عالم رؤیا، شیفتۀ ایشان شدم. ماجرای اسارت حضرت نرجس خاتون هم این‌طور بود که در جریان یک نبرد بین مسلمانان و رومیان، ایشان جزء همراهان پادشاه بودند و بعد از اینکه لشکر روم شکست می‌خورد، ایشان که با لباس مبدّل در جمع کنیزان قرار گرفته بود، به اسارت در می‌آید و به همراه سایر کنیزان با یک کشتی به سمت بغداد فرستاده می‌شود. آن پیرمرد هم که از طرف امام هادی(ع) مأمور شده بود حضرت نرگس خاتون را به منزل امام هادی(ع) می‌برد و حضرت حکیمه خاتون(خواهر امام هادی(ع)) اولین کسی بود که ایشان را در آغوش می‌گیرد . در ضمن، سندهایی که برای این داستان وجود دارد، خیلی بیشتر از سند بسیاری از داستان‌هایی است که الان خیلی از مردم دارند با اعتقاد به آنها زندگی می‌کنند.(این داستان در کتب روایی ما از جمله «کمال‌الدین شیخ صدوق» و «الغیبه شیخ طوسی» و «دلایل الامامه» نقل شده است) .


قسمت اول:

حضرت_نرجس_خاتون از نوادگان حضرت شمعون(ع) وصیّ حضرت مسیح(ع) است و از فرزندان پادشاه_روم است و داستان زندگی و ازدواج ایشان هم یک داستان بسیار زیبا و جذاب است در ضمن، سندهایی که برای این داستان وجود دارد، خیلی بیشتر از سند بسیاری از داستان‌هایی است که الان خیلی از مردم دارند با اعتقاد به آنها زندگی می‌کنن .

اصل داستان از این قرار است که شخصی به نام «محمد بن بحر الشیبانی» نقل می‌کند داستان از این قرار بود که او مدت‌ها خدمت امام هادی(ع) می‌رسیده است و امام هادی(ع) به ایشان احکامی را آموزش می‌دادند؛ از جمله احکامی که امام(ع) به او یاد داده بود، احکام و غلام و کنیز بود و لذا او در این موضوع، خیلی وارد شده بود. او می‌گوید: یک‌بار پاسی از شب گذشته بود که امام هادی(ع) مرا صدا زد. رفتم دیدم که فرزندشان امام حسن عسکری(ع) نیز حضور دارند و حضرت حکیمه خاتون(س) هم در پشت پرده، حاضر هستند حضرت به من فرمود: می‌خواهم یک مأموریتِ بسیار مهم و خطیر به تو بدهم. آیا حاضری این مأموریت را انجام دهی؟ گفتم: بله آقای من حضرت به من فرمود: به بغداد برو. در آنجا با کشتی، یک ‌گروه از کنیزان را می‌آورند. وقتی آنها را آوردند، ابتدا جلو نمی‌روی یک کنیزی در بین آنها هست که حجاب کاملی دارد، از پشت پردۀ نازکی که روی صورتش انداخته است، نگاه می‌کند او حاضر نمی‌شود کسی او را بخرد. تو جلو می‌روی و نامۀ مرا به آن کنیز می‌دهی و او را با این مبلغی که در کیسه به تو می‌دهم، می‌خری و می‌آوری پیرمرد می‌گوید: من طبق آدرس و مشخصاتی که حضرت دادند، به بغداد رفتم. دیدم یک کشتی آمد و در آن عده‌ای از کنیزان را آورده‌اند که نتیجۀ یکی از درگیری‌های مسلمانان با رومیان در سرحدات بود. همان‌طور که امام هادی(ع) فرموده بود دیگران آمدند و کنیزان را ند ولی این خانم با ابراز نارحتی، اجازه نمی‌داد کسی او را بخرد آن خانم می‌گفت: باید یک کسی که قلبم به دین و ایمانش آرام می‌شود، بیاید و مرا بخرد تا من حاضر شوم با او همراه شوم پیرمرد می‌گوید: وقتی کار به اینجا رسید، من نامۀ امام هادی(ع) را به کسی که ندۀ برده‌ها بود، دادم و گفتم این نامه را به آن خانم(کنیز) بده. آن خانم وقتی نامه را دید، صدای شیوه و گریه‌اش بلند شد و نامه را روی چشمان خود قرار داد و بعد گفت: من با این کسی که نامه را آورده است، همراهی خواهم کرد. من هم مبلغ را به نده دادم و ایشان را آوردم

ادامه دارد


ع_علائم ظهور

به پدیده های پیشین ،همزمان،وپس از ظهورو مرتبط باآن علائم ظهورمیگویندعبارتست از ان دسته از رخداد هاکه طبق پیشبینی معصومین رخ خواهددادکه بر دو نوع هستند:

علائم حتمی(که حتما اتفاق خواهند افتاد)،وعلائم غیرحتمی(  که مشروط به اموری است که درصورت تحقق انها پدید می اید)

امام صادق فرمودند:پیش از قیام قائم ۵ علامت (نشانه)حتمی هستند که عبارتنداز:یمانی،سفیانی،صدای آسمانی،کشته شدن نفس زکیه،فرورفتن زمین درمنطقه بیداء

 

signs of emergence

Previous phenomena, simultaneous phenomena, and the emergence associated with these emerging symptoms are said to be the types of events that are expected to occur in the infallible, which are of two types:

Signs of certainty (which will happen), and uncertainties (which depend on the things that will happen if they happen)

Imam Sadeq said: Before the uprising, there are certain signs that are: Yemeni, Sufyan, heavenly sound, Zakia's soul being killed, the fall of the earth in Bida area.

 

 


 بـه کعبـه روي نهـادم کـه دور يـار بگردم

کجـاي خانـه بـه دنبـال آن نگـار بگـردم

ميان اين همه حاجي کجاست حاجي زهرا

کـه هـر نـفس بـه فدايش هزار بار بگردم

مقام و زمزم و رکن و حطيم را همه گشتم

کنـار حجـر روم، يـا بـه مستجـار بگردم؟

ميـان خلـق دويـدم که در کنار تو باشم

بگـو چقـدر بـه هر گوشه و کنار بگردم

دلم گرفته بگـو اي عزيـز فاطمـه تا کي

تو را نبينم و بر گرد ايـن جـدار بگردم؟

به شوق اين که فقط زير ساي? تو بميرم

چو آفتاب به هر کوه و کوهسار بگردم

اگر چـه گـرد رهم با نسيم در به درم کن

که در هوات به هر شهر و هر ديار بگردم

خدا گـواست که نـوميد نيستم ز وصالت

اگر چـه دور تو تـا دور روزگار بگردم

بـه انتظار قسـم بـا خـود اين قرار نهادم

که در هـواي تـو تـا وقت انتظار بگردم

عنـايتي کـه همـه عمـر «ميثم» تو بمانم

بسـان ميثـم تـو دور چـوب دار بگردم

غلامرضا سازگار

#امام _زمان


همراه ابراهيم بودم. با موتور از مسيري تقريبًا دور به سمت خانه بر ميگشتيم. پيرمردي به همراه خانوادهاش كنار خيابان ايســتاده بود. جلوي ما دست تکان داد و من ايستادم. آدرس جائي را پرســيد. بعد از شنيدن جواب، شــروع کرد از مشکالتش گفت. به قيافهاش نميآمد که معتاد يا گدا باشد. ابراهيم هم پياده شد و جيبهاي شلوارش را گشت ولي چيزي نداشت. به من گفت: امير، چيزي همرات داري؟! من هم جيبهايم را گشــتم. ولي به طور اتفاقي هيچ پولي همراهم نبود.
مهدویت برای همه ی بشریت مخاطب حضـرت بقیه الله عجل الله تعالی فرجه الشـریف همه ي مردم عالمنـد؛ یعنی در آن لحظه یی که به خانه ي کعبه پشـت میدهدو تکیه میکندو دعوت خود را باصداي بلندفریاد میکند،صدا میزند«یا اهل العالم!» ّ مسـئله، مسـئله ي گره درکارشـخص من وشـخص شما نیست. امام زمان براي اینکه فرج براي همه ي بشـریت به وجود بیـاورد،ظهور میکنـدکه انسانرا از فروبسـتگی نجات بدهـد؛جامعه ي بشـریت را نجات بدهـد؛ بلکه تاریخ آینده ي بشر را نجات بدهد.
✅ ظهور نزدیک است! ???? گزیده‌ای از خاطرات حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی بهجت . ????این اواخر به‌نوعی احساس می‌کرد که ظهور نزدیک است و امکان دارد طول نکشد و واقع شود و بایدکاری کرد که به تأخیر نیفتد. باید آمادگی باشد. خیلی حالت انتظار در ایشان مشهود بود. حدود یک ماه، چهل روز قبل از وفات، این دستش را روی دست دیگرش می‌ساباند و می‌فرمود: . ✴️ «خروج سفیانی یکی از علامات حتمیه است. بعضی از علایم ظهور ممکن است که یک مرتبه ظاهر بشود و یک‌روزه تمام شود و بعضی هم حذف و کنسل
‌ ???? در خواب ناز! ‌ ???? عاقبت یک خواب خوش و حسابی داخل سنگر. ‌ ❌ غفلت مطلقاً مورد قبول نیست، بایستی دائم بیدار بود، دائم بایستی هوشیار بود؛ چون امیرالمؤمنین (علیه ‌السّلام) فرمود: مَن نامَ لَم یُنَم عَنه؛(۴) اگر شما در سنگر خوابت برد، معنایش این نیست که سنگر مقابل شما هم خوابش برده، او ممکن است بیدار باشد؛ باید همواره در سنگر بیدار و آماده‌به‌کار بود. ‌ ✊ قوّت یعنی عزم راسخ و پولادین؛ قوّت یعنی ایمان قوی و خالص، قوّت یعنی انگیزه‌ی روزافزون؛ اینها همه قوّت
.قسمت دوم: حضرت محمد(ص) خطاب به حضرت عیسی(ع): می‌خواهم از نوۀ وصیّ‌تان برای نوۀ وصیّ ام خواستگاری کنم . ادامه متن قبل حضرت_نرجس_خاتون در راه، داستان خودش را برای آن پیرمرد بازگو می‌کند و می‌فرماید: من از نوادگان شمعون، وصیّ حضرت عیسی(ع) هستم. و از بستگان پادشاه روم هستم. 13 ساله بودم که پادشاه روم می‌خواست مرا به ازدواج برادرزادۀ خودش درآورد. صحن و سرای مجللی را ترتیب داده بودند و آزین بسته بودند که این مراسم ازدواج برگزار شود.
قسمت اول: حضرت_نرجس_خاتون از نوادگان حضرت شمعون(ع) وصیّ حضرت مسیح(ع) است و از فرزندان پادشاه_روم است و داستان زندگی و ازدواج ایشان هم یک داستان بسیار زیبا و جذاب است در ضمن، سندهایی که برای این داستان وجود دارد، خیلی بیشتر از سند بسیاری از داستان‌هایی است که الان خیلی از مردم دارند با اعتقاد به آنها زندگی می‌کنن . اصل داستان از این قرار است که شخصی به نام «محمد بن بحر الشیبانی» نقل می‌کند داستان از این قرار بود که او مدت‌ها خدمت امام هادی(ع) می‌رسیده است و
3 دلیل سومِ ضرورت شناخت امام عصر: ««« شرط قبولی اعمال است »»» معاویه بن عمار از امام صادق در مورد آیه: «و برای خدا، نام های نیک است؛ خدا را به آن نام ها بخوانید» (اعراف/۱۸۰) سؤال کرد، حضرت فرمودند: به خدا قسم ما نام های نیکوی پروردگاریم که هیچ عملی را خداوند از بندگانش قبول نمی کند، مگر آن که ما را بشناسند. اصول کافی، باب النوادر براستی این چه نوع شناختی است که تا این حد اهمیت دارد؟ در آینده خواهیم گفت.
2 جوابی هوشمندانه و معنا دار دلیل دومِ ضرورت شناخت امام زمان: ««« " نشانه ایمان است " »»» ابان بن تغلب می گوید: از امام صادق پرسیدم: اگر کسی تمام امامان را بشناسد ولی امام زمانش را نشناسد، آیا مؤمن است؟ حضرت فرمودند: خیر. دوباره پرسیدم: آیا مسلمان هست؟ حضرت در پاسخ فرمودند : ""بله"" کمال الدین و تمام النعمه نتیجه ای مهم : « هر مسلمانی، مومن نیست »
ضرورت شناخت امام زمان چیست؟ برای پاسخ، لازم است ابتدا به ۱۱ دلیل برای اهمیت شناخت امام زمان بپردازیم دلیل اول : علت خلقت انسان است امام حسین در جمع اصحاب فرمودند: ای مردم، خداوند بندگان را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند؛ هنگامیکه او را شناختند عبادتش کنند؛ وقتی او را عبادت کردند به برکت این عبادت، از عبادت غیر او بی نیاز شوند. مردی پرسید: شناخت خدا چیست؟ حضرت فرمودند: این است که اهل هر زمانی، امامی را که باید از او فرمان ببرند، بشناسند.

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بهترین سایت ایران لاو مطالب مربوط به دروس حسابداری عکس زیبا از دخترایرانی دانلود اهنگ دیس لاو::کارک موزیک توریستی